-پاسخ آیت الله سیستانی درباره لباس مشکی در محرم وصفر
-پاسخ آیت الله خامنه ای درباره افطار کردن با تربت امام حسین علیه السلام
-دست زدن همراه با شادي و خواندن و ذكر صلوات بر پيامبر اكرم و آل او(ص) درجشن هايي كه به مناسبت ايام ولادت ائمه(ص) و اعياد وحدت و مبعث برگزار مي شود چه حكمي دارد؟ اگر اين جشن ها در مكانهاي عبادت مانند مسجد و نمازخانه هاي ادارات و يا حسينيه ها برگزارشوند، حكم آنها چيست؟
-پاسخ آیت الله شبیری زنجانی درباره جشن عروسی در ماه محرم وصفر
-پاسخ آیت الله مکارم شیرازی درباره اصلاح و آرایش در ماه های محرم و صفر
-پاسخ آیت الله روحانی درباره جنگ عایشه با امیرالمؤمنین (علیه السلام) از همه گناهان بدتر بود
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز روز عید غدیر
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز عید غدیر
-پاسخ آیت الله حکیم در باره افضل بودن حضرت علی علیه السلام از بقیه ائمه وپیامبران
-پاسخ آیت الله وحید خراسانی درباره سیگار کشیدن در ماه رمضان

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:14266 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:2

احتراما در پرونده كلاسه ... اين دادگاه حسب اعلام اداره كل اطلاعات غرب استان تهران ، آقاي «الف » به اتفاق تعدادي از اعضاي خانواده اش متهمند به اقدام عليه امنيت داخلي كشور، از طريق شركت و راه اندازي جلسات نمايندگي مدرسه انجيل كشور سوئد در كرج و ارتداد، كه با توجه به مفاد گزارش اداره كل مذكوربه نظر مي رسد فعاليت متهمين با ارتباط و همكاري كليساي سوئد حول محور مسيحيت بوده و اقدامات آنان تا اين حد تبليغ به نفع مسيحيت در قالب تشكيل كلاس نمايندگي سوئدي مصداق داشته باشد لازم به توضيح است تحقيقات گسترده كه از متهم به عمل آمده اذعان داشت به دين مبين اسلام پايبند بوده واعتقاد راسخ دارم ، قرآن را چندين بار خوانده ام و كتب معتبر اربعه اسلام را مطالعه كرده است ، ورود وي به كليساي مسيحيت و ارتباط با كشيش مسيحي صرفا براي راهيابي جهت تحقيق در اين دين و كسب اطلاعات مي باشد فلذا خواهشمند است در اين خصوص و نوع اتهام موضوع پرونده نظريه ارشادي خودرا اعلام دارند آيا آموزش اين اندوخته هاي مسيحي به اعضاي خانواده كه همگي در محضر دادگاه پايبندي خود به اسلام را اعلام داشته اند مي تواند حائز وصف مجرمانه باشد؟1
ظاهرا موضوع سؤال با توجه به گزارش هاي پيوستي و گفتگوي تلفني با قاضي پرونده ، از ابعادمختلفي قابل بررسي و دقت است كه عبارتند از:
الف . ارتداد
ب . افساد في الارض
ج . محاربه
د. اضلال
درخصوص هركدام از اين عناوين بايد بحث هاي جامع و دقيقي صورت گيرد، ليكن از آنجا كه درحال حاضر مجالي براي بررسي گسترده و فراگير در اين موارد وجود ندارد به بحث فقهي كوتاه ودسته بندي فتاوا در بعضي از آنها و به نقل فتاوا در بعضي ديگر بسنده خواهد شد.
الف . ارتداد
با توجه به سؤال و بررسي جوانب آن ، دراين بحث بايد امور زير مورد بررسي قرار گيرد:
1. آيا اظهار كفر و يا خروج از اسلام بايد به گفتار باشد يا مطلق اظهار، حتي با رفتار كافي است و لذااگر شخص ، كاري يا كارهايي انجام داد كه دلالت صريح بر خروج وي از اسلام دارد موجب ارتدادمي شود؟
2. آيا تمام الموضوع در حكم ارتداد، خروج قلبي و اعتقادي فرد از اسلام است ، يا اينكه تمام لموضوع ، اظهار كفر يا خروج از اسلام است و يا اينكه هريك از اين دو، بخشي از موضوع ارتدادمي باشند و براي تحقق ارتداد بايد هر دوي آنها احراز گردد؟
3. آيا ادعاي عدم خروج از اسلام ، توسط كسي كه اظهار به كفر و يا خروج از اسلام كرده است مسموع و قابل پذيرش است يا خير؟
4. آيا اقرار به خروج از اسلام بايد در نزد قاضي باشد تا ارتداد ثابت گردد يا اينكه اقرار به خروج ازاسلام حتي اگر نزد قاضي نبوده باشد حكم ارتداد را ثابت مي كند؟
5. آيا انگيزه شخص نظير روحيه ماجراجويي در اقدام بر فعل يا افعالي كه دلالت بر خروج از اسلام دارد، تأثيري در حكم ارتداد دارد يا خير؟
نخست : تحقق كفر با رفتار
ظاهرا اظهار، اختصاص به گفتار ندارد و شامل افعال نيز مي شود. مرحوم صاحب جواهر در اين باره مي فرمايند: «المرتد و هو الذي يكفر بعد الاسلام ... و يتحقق بالبينه عليه ... و بالاقرار علي نفسه بالخروج من الاسلام او ببعض انواع الكفر... و بكل فعل دال صريحا علي الاستهزاء بالدين و الاستهانه به و رفع اليد عنه كالقاء المصحف في القاذورات و تمزيقه و استهدافه و وطئه و تلويث الكعبه او احد الضرائح المقدسه بالقاذورات ، او السجود للصنم وعباده الشمس و نحوها و ان لم يقل بربوبيتهما.»2
چنانچه ملاحظه مي شود عبارت صاحب جواهر صريح در اين مطلب است كه هر فعلي كه دلالت صريح بر استهزاي دين و اهانت به آن و دست برداشتن از دين داشته باشد مانند انداختن قرآن درنجاسات و يا پاره كردن آن و... موجب ارتداد است .
آنچه در روايات معصومين : موضوع حكم ، قرار گرفته است ، اموري چون ارتداد، تنصر بعدالاسلام (مسيحي شدن بعد از اسلام )، انكار نبوت نبي ، خروج عن الاسلام ، رجوع عن الاسلام و نحو آن مي باشد كه با افعالي كه دلالت صريح بر آنها داشته باشد، اين عناوين عرفا تحقق پيدا مي كند و حكم آن فعلي خواهد شد.
برخي از اين روايات شريفه عبارتند از:
1. عن محمد بن مسلم ، قال :«سألت اباجعفر7 عن المرتد فقال : من رغب عن الاسلام و كفر بما أنزل الله علي محمد6 بعد اسلامه فلا توبه له و قد وجب قتله و بانت منه امرأته و يقسم ما ترك علي ولده ».3
2. عن الفضيل بن يسار، عن ابي عبدالله 7 «ان رجلا من المسلمين تنصر، فأتي به اميرالمؤمنين 7 فاستتابه فأبي عليه ، فقبض علي شعره ثم قال : طؤوا يا عباد الله ، فوطي حتي مات ».4
3. عن علي بن جعفر عن اخيه ابي الحسن 7 قال : «سألته عن مسلم تنصر قال : يقتل و لا يستتاب ، قلت :فنصراني اسلم ثم ارتد عن الاسلام قال : يستتاب فان رجع ، والا قتل ».5
4. عن الحسين بن سعيد قال : «قرأت بخط رجل الي ابي الحسن الرضا7: رجل ولد علي الاسلام ثم كفر وأشرك و خرج عن الاسلام هل يستتاب ؟ او يقتل و لا يستتاب ؟ فكتب 7: يقتل ».6
5. عن جابر عن ابي عبدالله 7 قال : «أتي اميرالمؤمنين 7 برجل من بني ثعلبه ، قد تنصر بعد اسلامه فشهدواعليه ، فقال له اميرالمؤمنين 7 ما يقول هؤلاء الشهود؟ قال : صدقوا و أنا أرجع الي الاسلام فقال : أما انك لو كذبت الشهود، لضربت عنقك و قد قبلت منك فلا تعد، فانك ان رجعت لم أقبل منك رجوعا بعده ».7
6. عن جميل بن دراج و غيره عن احدهما8 «في رجل رجع عن الاسلام قال : يستتاب فان تاب ، والاقتل ...».8
7. عن مسمع بن عبدالملك عن ابي عبدالله 7 قال : «قال اميرالمؤمنين 7: المرتد تعزل عن امرأته و لاتؤكل ذبيحته و يستتاب ثلاثه ايام فان تاب ; والا قتل يوم الرابع ».9
8. عن ابي عبدالله 7 «في الصبي اذا شب فاختار النصرانيه و أحد أبويه نصراني او مسلمين قال : لا يترك ، ولكن يضرب علي الاسلام ».10
9. عن الحلبي عن ابي عبدالله 7، «في المرتده عن الاسلام قال : لا تقتل و تستخدم خدمه شديده و تمنع عن الطعام و الشراب الا ما تمسك به نفسها و تلبس أخشن الثياب و تضرب علي الصلوات ».11
10. عن الفضيل بن يسار عن ابي عبدالله 7 أن رجلين من المسلمين كانا بالكوفه فأتي رجل اميرالمؤمنين 7فشهد أنه رآهما يصليان للصنم ، فقال له : ويحك لعله بعض من يشتبه عليك ، فأرسل رجلا فنظر اليهما و هم يصليان لصنم ، فأتي بهما فقال لهما: ارجعا، فأبيا فخد لهما في الارض خدا فأجج نارا فطرحهما فيه ».12
چنانكه در روايات ملاحظه مي شود چيزي كه دلالت بر اشتراط اظهار كفر و خروج از اسلام به لفظباشد وجود ندارد بلكه در روايت اخير ظاهرا حضرت به واسطه فعل مرتدين كه دلالت بر ارتداد آنهادارد، از آنها مي خواهد كه دست از ارتداد بردارند و به اسلام برگردند و وقتي آنها برنمي گردند، حضرت آنها را مجازات و حد را بر آنها جاري مي سازد.
مراجع عظام 13 نيز تصريح دارند كه براي تحقق حكم ارتداد اظهار زباني مرتد، لازم نيست .
آيت الله العظمي لطف الله صافي گلپايگاني
«اظهار كفر تمام الموضوع است چه به اقرار باشد چه به فعلي نظير آنچه در سؤال آمده است ...(القاءالمصحف في القاذورات و تمزقه و استهدانه و...)»
آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي
«... در مقام اثبات اگر اعمالي انجام دهد كه نشانه قطعي عدم اعتقاد او به اسلام باشد براي حكم ارتداد كافي است ».
آيت الله العظمي سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
«خروج قلبي و اعتقادي از اسلام براي حكم به ارتداد كافي نيست ، بلكه اظهار لازم است اگرچه لازم نيست اظهار زباني باشد...».
آيت الله العظمي محمدتقي بهجت
«بايد كاشف قطعي بر آن باشد چه قولي باشد يا فعلي مثل مذكورات در سؤال يا احراق مصحف ».
دوم : همراهي اظهار كفر با خروج قلبي
اما اينكه موضوع در حكم ارتداد خروج قلبي و اعتقادي فرد از اسلام است يا اظهار كفر و يا مجموعه اين دو امر موضوع مي باشد; ظاهرا وجه اول قائل ندارد ليكن دو وجه ديگر قائل دارد و مسأله در بين مراجع عظام اختلافي است . چنان كه بعضي از مراجع ، اظهار به كفر و يا اظهار به خروج از اسلام را تمام الموضوع براي حكم ارتداد مي دانند و بعضي ديگر اظهار را جزءالموضوع مي شمارند و براي تحقق ارتداد، خروج قلبي و اعتقادي فرد از اسلام را علاوه بر اظهار لازم مي دانند.
درخصوص اين مطلب استفتايي از مراجع عظام به عمل آمده كه بدين شرح است :

سؤال
آيا موضوع حكم ارتداد، خروج قلبي و اعتقادي از اسلام است ، لذا چنانچه قاضي علم به آن پيدا كردحتي اگر متهم به ارتداد، اين امر را اظهار نكرده باشد، محكوم به اين حكم خواهد بود؟ يا موضوع ارتدادخروج قلبي و اعتقادي از اسلام به همراه اظهار آن است به گونه اي كه اظهار، جزءالموضوع در اين حكم باشد؟ يا اينكه اظهار به كفر و خروج از اسلام تمام الموضوع است لذا چنانچه اعمالي انجام داد كه دلالت صريح بر استهزاء و استهانه و دست برداشتن از اسلام داشت ـ نظير (العياذ بالله ) القاء المصحف في القاذورات و تمزقه و استهدافه و وطئه و تلويث الكعبه او السجود للصنم و عباده الشمس و نحوها وان لم يقل بربوبيتهما ـ حكم ارتداد در حق او ثابت است ، اگر چه قاضي احتمال يا ظن به اعتقاد وي به اسلام راداشته باشد؟14
آيت الله العظمي لطف الله صافي گلپايگاني
«اظهار كفر تمام الموضوع است چه به اقرار باشد چه به فعلي نظير آنچه در سؤال آمده است و هرچندقاضي مجتهد جامع الشرايط احتمال يا حتي ظن به اعتقاد او به اسلام داشته باشد البته واضح است كه (الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان ) والله العالم ».
آيت الله العظمي سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
«خروج قلبي و اعتقادي از اسلام براي حكم به ارتداد كافي نيست بلكه اظهار لازم است اگرچه لازم نيست اظهار زباني باشد و اگر بعضي از اعمال زشت را انجام دهد ولي زبانا مقر به اسلام باشد، ترتيب احكام ارتداد خلاف احتياط است ».
آيت الله العظمي محمد فاضل لنكراني
«ظاهرا حكم ارتداد وقتي اجرا مي شود كه فردي قلبا از اسلام خارج شده باشد و آن را ابراز كند. لذااگر واقعا از اسلام خارج شده باشد ولي ابراز نكند يا واقعا از اسلام خارج نشده باشد ولي از عكس العمل او ارتداد فهميده شود حكم ارتداد جاري نمي شود».
آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي
«اظهار كردن ، جزء موضوع احكام ارتداد است و بدون آن اجراي احكام مشكل است و در مقام اثبات اگر اعمالي انجام دهد كه نشانه قطعي عدم اعتقاد او به اسلام باشد براي حكم ارتداد او كافي است ».
آيت الله العظمي محمدتقي بهجت
«بايد كاشف قطعي بر آن باشد چه قولي باشد يا فعلي مثل مذكورات در سؤال يا احراق مصحف ».
نكته قابل توجه آنكه بعضي از فقيهان عظام كه اظهار را تمام الموضوع نمي دانند درخصوص مورد كه مسلماني اقدام به تبليغ مسيحيت نموده و در اثر تبليغ وي عده اي از شيعيان مسيحي شده اند و وي خروج از اسلام را منكر است و بر مسلمان بودنش اصرار دارد; حضرت آيت الله بهجت و حضرت آيت الله مكارم شيرازي تصريح دارند كه وي مرتد است و ادعاي وي نيز پذيرفته نمي شود و ظاهرا اين مطلب ناشي از آن است كه آنها دلالت چنين فعلي را حجت مي دانند و عمل مذكور را كاشف از خروج وي از اسلام و محرز جزءالموضوع ديگر كه خروج واقعي از اسلام است مي دانند.
بنابراين ، حتي بر اين مبنا (تمام الموضوع نبودن اظهار كفر) نيز لازم نيست قاضي علم و يا حتي ظن به خروج واقعي وي از اسلام داشته باشد و اظهار وي كافي در اثبات حكم ارتداد براي او خواهد بود، حتي اگر بعدا منكر خروج از اسلام باشد. در اين باره استفتايي از مراجع عظام تقليد رسيده كه متن سؤال وپاسخ به اين شرح است :

سؤال
چنانچه مسلماني به همراه خانواده اش اقدام به همكاري مؤثر با كليساي يكي از كشورهاي خارجي غير مسلمان در جهت تبليغ و آشنا كردن شيعيان با مسيحيت ، در كشور اسلامي ، با حاكميت اسلام و بسطيد فقيه جامع الشرايط در آن نمايد; به گونه اي كه در اثر تلاش هاي وي در اين امر، در مدتي كوتاه تعدادزيادي از شيعيان با مسيحيت آشنا و دهها تن از آنها به مسيحيت گرويده باشند و پس از دستگيري دردادگاه بدون توبه از كارهاي انجام داده و با دفاع از كارهاي خود به نام تحقيق در مسيحيت و مانند آن ،خروج از اسلام را منكر باشد و بر مسلمان بودنش تأكيد داشته باشد; فرد مذكور و كساني كه در اين امر باوي همكاري دارند چه حكمي دارند؟15
آيت الله العظمي محمدتقي بهجت
«آنهايي كه مسيحي شده اند مرتدند واين شخص هم كه سبب شده مرتد است و ادعاي او پذيرفته نيست منتهي اجراي حكم به نحوي بشود كه موجب مفسده نباشد».
آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي
«در فرض سؤال چنين كسي ظاهرا مرتد است و عنوان مفسد نيز بر او صدق مي كند».
بنابراين ، مستفاد از فتواي آيات عظام بهجت و مكارم شيرازي آن است كه مسببيت براي مسيحي شدن مطابق فرض سؤال ، كاشف و نشانه قطعي عدم اعتقاد به اسلام است و چنين عملي موجب ارتدادمي باشد و ادعاي عدم خروج وي از اسلام ، پذيرفته نيست و لازم نيست براي حكم به ارتداد او، قاضي علم به خروج قلبي وي از اسلام داشته باشد.
در مقابل آيات عظام فاضل لنكراني و موسوي اردبيلي در پاسخ به اين سؤال فرموده اند:16 اگر وي منكر خروج از اسلام باشد و به واسطه قرائن ارتداد ثابت نشده باشد، حكم مرتد مترتب نيست ولي بايداز كار او جلوگيري شده و به نحو مناسب تعزير شود و مقدار آن را حاكم شرع تعيين مي كند. حضرت آيت الله موسوي اردبيلي در نوع تعزير چنين افرادي فرموده اند: «تعزير ممكن

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.